جدول جو
جدول جو

معنی یک مزه - جستجوی لغت در جدول جو

یک مزه(یَ / یِ مَ زَ / زِ)
هم مزه. (یادداشت مؤلف). هم طعم. دو یا چند طعام که دارای یک طعم و مزه باشند. دارای مزۀ واحد:
جد مرا ز هزل بباید نصیبه ای
هرچند یک مزه نبود شهد با شرنگ.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
یکه، تک وتنها، به تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک گره
تصویر یک گره
متحد، متفق، هم عهد، هم پیمان
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ مَ نَ / نِ)
یک منی. به وزن یک من. (یادداشت مؤلف). رجوع به یک منی شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام یکی از دهستانهای بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز است. این دهستان محدود است از شمال به دهستانهای حومه مسجدسلیمان تل بزان، از خاور به بخش ایذه، از جنوب به بخش هفتگل، از باختر به شهرستان شوشتر. هوای آن کوهستانی گرمسیر است. از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 5600 تن و قراء مهم آن عبارتند از: گل گیر دوازده امام، چم فراخ، امیرآباد، سبزآباد، تمبیان. آب مصرفی از لوله کشی شرکت نفت و چشمه ها تأمین می گردد. راههای دهستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
تنها بتنهایی: یک تنه باهزار تن مقابله میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با مزه
تصویر با مزه
لذیذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد مزه
تصویر بد مزه
بد طعم، چیزی که گوارا نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک مرده
تصویر یک مرده
منسوب به یکمرد آنچه کفاف یک مرد را دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک گاه
تصویر یک گاه
خانه اول در تخته نرد: احمد بدیهی سه مهره در یک گاه داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک روزه
تصویر یک روزه
بمقدار یک روز باندازه یکروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک ذره
تصویر یک ذره
یک خرده مقدار بسیار خرد و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک سره
تصویر یک سره
((~. سَ ر))
سراسر، از ابتدا تا انتها، به کلی، تماماً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک گره
تصویر یک گره
((~. گِ رِ))
هم پیمان، متحد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
((~. تَ نِ))
تنها به تنهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک عده
تصویر یک عده
شماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یک ذره
تصویر یک ذره
یک خرده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
Bland, Corny, Distasteful, Insipid, Blandly, Tasteless, Tastelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
fade, sans saveur, cucul, déplaisant, insipide, sans goût
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مزه غذای خوشمزه آمیخته با چاشنی های گوناگون
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
味のない , 味気なく , 陳腐な , 不快な , 味がない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
חסר טעם , בצורה חסרת טעם , מיותר , חסר טעם , חסר טעם , חסר טעם , חסר טעם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
बेस्वाद , बेस्वाद तरीके से , घटिया , अप्रिय , बेस्वाद , बेस्वाद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
tawar, tanpa rasa, ketinggalan zaman, tidak enak, hambar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
จืด , อย่างจืดชืด , ทื่อ , น่าขยะแขยง , จืดชืด , จืดชืด , ไร้รสชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
flets, smaakloos, kitscherig, onaangenaam, smakeloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
insipido, banale, sgradevole, insapore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
insípido, insípidamente, cursi, desagradable, sin sabor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
sem sabor, brega, desagradável, insípido, sem gosto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
淡的 , 平淡地 , 老土的 , 令人不悦的 , 平淡无奇的 , 没有味道的 , 毫无品味地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
mdły, bez smaku, kiczowaty, nieprzyjemny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
прісний , без смаку , банальний , неприємний , безсмаковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
fad, fade, kitschig, unangenehm, geschmacklos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
безвкусный , безвкусно , банальный , неприятный , пресный , безвкусный , безвкусно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
맛없는 , 밋밋하게 , 진부한 , 불쾌한 , 무미한 , 맛없는 , 맛없게
دیکشنری فارسی به کره ای